...دل نوشته های من

وبلاگ ی جوون ایرونی که از همه چی توش پیدا میشه

...دل نوشته های من

وبلاگ ی جوون ایرونی که از همه چی توش پیدا میشه

دیگه بهش فکر نکن...!

می دونی چیه ؟ تو علم فلسفه یه اصطلاحی هست به نام «وجدانیات» . یعنی یه سری پدیده هایی که آدم بدون نیاز به هیچ دلیل و مدرکی ، به صورت خود به خدایی ، تو خودش می بینه و بدون هیچ شکی اونارو قبول داره . مثلاً وقتی آدم خوشحاله و تو ... عروسیه(!) ، بدون کوچکترین اثبات ریاضی یا فلسفی ، خودش میدونه که خوشحاله . یا مثلاً وقتی میترسه ، بدون اینکه بخواد ثابت کنه ، خودش می دونه که میترسه . فهمیدین ؟ ( البته من اصلاً اهل فلسفه نیستم و این شر و ورا رو به لطف ی پدیده ی پر خیر و برکت (!)  و به زحمت هفت ، هشت دور خوندن کتاب وزین و متینی مثل بینش (!) ، یاد گرفتم . )

   حالا چی میخوام بگم ؟! یه سری از همین پدیده های «مسلّم» تو این جامعه ی خوشگلمون هست که بدون نیاز به هیچ اثباتی ، باید قبولشون کرد ؛ اما این دفعه به زور !. یعنی یه سری چیزا هست که تو «باید» جزء همون وجدانیات حسابشون کنی . نه به فکر اثباتشون بیفتی و نه حتی حق داری بهشون فکر کنی . [ بگذریم از اینکه بالای 50 % از مردم این جامعه ی خوشگل ، رسماً از مقوله ی فکر کردن معافند !! ]

   1 – اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، یکی گرم و نرم نشسته تو خونش و لم داده و خوابیده ؛ ولی پول هاش که چه عرض کنم ، خودش و جد و اباش از پارو بالا میرن ، ولی یکی رو هم دیدی که صبح تا شب داره واسه یه لقمه نون ، سگ دو میزنه و آخر شب هم ، خودش و زن و بچش با شیکم گرسنه تو آلونکشون میخوابن ؛

     من میگم فقط یه علامت سوال بکش تو ذهنت و دیگه بهش فکر نکن .

   2 _ اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، خواستن 10 تومنو به طور مساوی ، بین سه نفر تقسم کنن و حاصل تقسیم هم شد دو تا یه تومن و یه هشت تومن ؛

     من میگم فقط یه علامت تعجب بکش تو ذهنت و دیگه بهش فکر نکن .

   3 _ اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، یکی ریشش  بلنده و میشه نماینده ی تام الاختیار خدا در زمین (!) ، از اونور هم یه بدبختی هست که موهاش فقط تا پایین گردنش میاد و میشه محارب با خدا و مفسد فی الارض ؛

     من میگم فقط چشتو ببند و برگرد و دیگه بهش فکر نکن .

   4 _ اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل واسه استخدام یه نفر ، یه میلیون نفر ثبت نام میکنن و آخرش نفر یه میلیون و یکمی انتخاب میشه (!) ؛

     من میگم فقط یه خورده پشت کلّتو بخارون و دیگه بهش فکر نکن .

   5 _ اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، یکی تو حرفش دنیا رو عوض میکنه و لی تو عمل...(!) ؛

     من میگم فقط یه خورده دماغتو بکش بالا و دیگه بهش فکر نکن .

   6 _ اگه دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، دارن دو دو تا رو حساب میکنن ، واسه تو در میاد سه تا ، واسه خودشون میشه پنج تا ؛

     من میگم فقط یه خورده ابروهاتو چین بده بالا و دیگه بهش فکر نکن  .

   .

   .

   .

    خلاصش کنم واست ؛ اگه یه روز دیدی تو این جامعه ی خوشگل ، زل زدن تو چِشِت و گفتن تو «خری» ؛

             من میگم فقط یه خورده « عَر عَر » کن و دیگه بهش فکر نکن .(رضا)

 

شاید این شنبه بیاید شاید...

سلام

نمی دونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم راستش دلم( منظور دلمون) خونه از  دست این مدیر جدید و مدیریت کردنش.

امسال مدیر مدرسه ما عوض شده مدیر قبلی آقای ؟ به خیر و سلامتی و فحش و بد و بیراه پستشون رو ترک کردن و آقای؟ شدن مدیر مدرسه ما. (البته مدیر که چه عرض کنم شدن حاکم مدرسه ما)

حالا چرا حاکم؟!

ی سری قانون هایی تو مدرسه وضع کرده که شاخمون داره در میاد(یعنی در اومد) .

حالا این قانون ها چیه؟!

اولین قانون اینه که:بچه ها به هیچ وجه حق ندارن آستین کوتاه بپوشن.(( جل المخلوق! ))ما دوره مدیریت قبلی با شورت می اومدیم مورد نداشت حالا...

دومین قانون: کسی حق نداره موبایل بیاره مدرسه حتی اگه خاموش باشه و تو کیفش! ((این دیگه چی می گه)) ما دوره مدیریت قبلی با دبیرا فایل رد و بدل می کردیم حالا...

قانون سوم:ملت شهید پرور( دانش آموز ها) حتما( یعنی به زور) باید تو نماز جماعت مدرسه به امامت بی امامی شرکت کنن چون تو نماز خونه حضور غیاب میشه.((باورت نمی شه نه؟!))

قانون چهارم: قبل کلاس رفتن صف مفصلی تو مدرسه تشکیل می شه از دعای فرج گرفته تا دعای ... اون تو قرائت میشه دوره مدیر قبلی چیزی به نام صف نداشتیم دور از جناب مثل گاو سرمون رو می انداختیم پایین می رفتیم کلاس اما حالا...

و قوانین دیگه در حوصله شما نیست که بگم...(( می ترسم سکته کنین بیفتین!))

خلاصه این که وضع خیلی فرق کرده به قول بچه ها قدر مدیر قبلی رو ندونستیم از دستش دادیم و باز به قول همون بچه ها شاید این شنبه بیاید شاید...(مدیر قبلی رو می گن)

شما هم زمزمه کنید....

شاید این شنبه بیاید شاید...(رضا)